پارت 2

 

_ آخه چطور ممکنهههههه

-این سوال منم هَس تویِ نیم وَجَبی چِطو اَنقَدِ شَبی منی؟

_ واه اصلا شبیه من نیستی توی اخموی بد اخلاق زششتیییی از اتاق من برو بیرون

- هه اتاق تو؟ اینجه الان دیه ماله منه جوجه طلایی

با خشم از سوراخ دیوار هلش دادم توی اتاقش دیوار کم کم داشت جوش می‌خورد و آجر ها میرفتن سر جاشون

داخل اتاقش دکور سیاه و پلیدی داشت درست مثل خودش

_ تو یه آدم بی کله ای

-اسمت چیه جوجو

_ اسم من شادیه و دیگه هم بهم نگو جوجو

- واو شاادییی چه جالب اسم منم خشمه

گوشه اتاقش یه چیزی شبیه چیزی که من توی اتاقم داشتم بود فوضولیم گل کرد 

_ هی منم یکی از اینا دارم فقط شکلش خیلی خوشگل تر از ماله توعه

 - چه؟! گیتارو میگی؟؟؟ آره این گیتار الکتریکه زیاد ازش استفاده نِم کنم صدای خَزی دارِع

_ اووو پس ماله منم گیتاره؟

- عاره اما فکر کنم ماله تو گیتار الکتریک نی بزار بینم

از سوراخ دیوار که هر لحظه کوچیک تر میشد اومد تو الان به نظر آروم می‌رسید ولی هنوزم ترسناکه

- نم دونم این چه گیتاریه تاحالا ازش ندیده بودم ولی خو گیتاره

_ مرسی از راهنماییت حالا میتونی بری تو اتاقت قبل از این که 

با دیدن نگاه ترسیده و گیجش به پشت سرم نگاه کردم دیوار درست شده بود و خبری از سوراخ توی دیوار نبود

- اِی خاک عالم بدبخت شدم اتاقممم

پرید به دیوار و هی مشت میزد

- واییی نهههه حالا چطو برگردم به اتاقم؟؟همش تقصیر توعه اگه اون آهنگ کوفتی رو زیاد نمیکردی من دیوارو نمیترم و اینجا گیر نمیکردم حالا من باید تمام عمرمو با یه بچه مثبتی مِث تو بِزگِرونم؟؟؟ 

اومده بود توی صورتم و داشت داد میزد

_ هی آروم باش کمکت میکنم برگردی به اتاقت

- آخه چه جوریییی؟؟؟

_ هیش بابا داد نزن خب خب خب از در میریم بیرون

 - چی؟؟ تو تاحالا از در استفاده کردی؟؟ ما نمیدونیم اون طرف چی وجود داره عمراً!! اگه تو بری بیرون من نمیام

_ خب تاحالا که از در استفاده نکردم ولی قطعا چیز بدی نمیتونه اون پشت باشه همین جوری که چیز بدی پشت این دیوار نبود من تورو دیدم توام منو شاید ما تنها نباشیم

- معلومه که تنها نیستیم از دیوار بغلی من همیشه بوی خوب میاد و از این دیوار کوفتی صدای ساز و آواز و پایکوبی و من الان جلوی آزار دهنده ترین موجود جهان وایسادم

_ خب جهان برای تو چیه؟ که من توش آزار دهنده به حساب میام ؟ اصلا جهانی وجود داره؟

-معلومه که وجود داره! الان میخوای چیو ثابت کنی تو؟

_ اینکه این جهان خوبی و بدی های خودشو داره و ما باید قبل از اینکه ازش بترسیم یک بار هم که شده لمسش کنیم امروز من از اون در ترسیدم ولی اتفاق ترسناک تری مثل ترکیدن دیوار رو نظاره کردم

- میخوای بگی چیزی بد تر از ترکیدن دیوار ممکن نیست اتفاق بیوفته؟ هه! یاتاقان زدی آبجی!

_ پس بیا با هم بریم ببینیم کی راست میگه من میگم اون بیرون همه چیز خوبه و تو میگی اون بیرون خطرناکه

دستشو گرفتم

_ بریم؟

- تو جلو برو

دستمو به دست گیره در گرفتم

نترس چیزی برای ترسیدن نیست خشم پشتته

بیا یهو درو باز کنیم اینجوری ترسش کم تره

آره!

یهو در رو باز کردم و چشم هامو بستم

کم کم چشم هامو باز کردم فقط یه اتاق بود پر از در های سفید، دیوار صورتی با رگه های قرمز و یه فرش رنگارنگ که کف اتاق پهن شده بود

_ هی خشم اینجارو نگا کن چه خوشگله من عاشق صورتی ام

از پشت در سرشو آورد بیرون و زبونشو به حالت عوق زدن از دهنش آورد بیرون

- عییششش از صورتی متنفرم

_ تو بگو چیو دوست داری

- فقط رنگ سیاهو

چهره ام حالت پوکر به خودش گرفت 

_ فهمیدم 

از اتاق رفتم بیرون زمین ژله ای به نظر می‌رسید

_ چه باحاله نرمه هیع هیع

_

- از این خنده ات هیچ خوشم نیومد

از پشت در اومد بیرون و پاشو آروم به زمین ژله ای زد

دستشو گرفتم و کشیدمش بیرون

_ بیا بابا نترس

- کی ترسید آخه؟؟!!!یه بار دیگه منو بِکِشی میکُشَمِت. . هوممم باحاله ها. یکم شل تر بود میشد بپر بپر کنی روش 

_ الان هم میشه 

شروع کردم بالا و پایین پریدن انقدر پریدم تا سرعت پریدنم زیاد شد 

- هی هی وایسا زمین داره میلرزه عاخ ( افتاد زمین و مثل گربه پنجه هاشو توی زمین صورتی رنگ فرو کرد) 

- بابا الان پرواز میکنی نکن بسه آروم بگیر 

_ آخه خیلی حال میده عااااههههه

همون شد که گفت من پرواز کردم البته نمیشد گفت پرواز پَرتاب شدم به طرف یه در که دقیقا دوتا دَر بعد از اتاق خودم بود از سمت راست 

با مخ رفتم توی در و در باز شد و من پهن شدم توی یه اتاق که فرش نرمی کَفِش پهن شده بود سرم رو آوردم بالا و به خودم که موهای مرتب و عینک داشت نگاه کردم 

با تعجب پرسید: تو دیگه کی هستی؟ 

_آخ ببخشید یهو اومدم تو اتاقت ( کمکم کرد بلند بشم) اسم من شادیه ( دستی به سرم که از برخورد با در درد میکرد کشیدم) 

خشم با ترس اومد توی اتاق - هوی توله خوبی؟

_ اینم رفیقم خشمه

- هِی من رِفیق تو نیستم دیدی گفتم خطر ناکه؟!! 

دختر عینکی صداشو صاف کرد

 : اِهم اِهم اسم من هوشه و از آشنایی با شما دو دوست خوشبختم

_ ماهم خوشبختیم

- عیش این چه مدل حَرفیدَنه؟

: اینو من باید به شما بگم بانوی جوان این در شان یه خانم نیست که اینجوری صحبت کنه

داشتم توی اتاقش فوضولی میکردم کل اتاقش پر از کتاب و قفسه های کتاب بود یه دفترچه پیدا کردم شکل همون دستگاه روش کشیده بودن روی دفتر چه نوشته بود اِسپیکِر 

به باقی دفترچه ها نگاه انداختم تقریبا همه دفترچه ها واقعیشون توی اتاق من بود

_ میگما من همه چیزایی که تو میخونی رو واقعیشون دارم 

: جداً؟ در کجا این انبوه لوازم را نگهداری میکنی؟ 

_ تو اتاقم

:میتوانی اتاقت را با آن همه شگفتی نشانم دهی؟

_ آره بیا دنبالم

- عیش حالم بهم خورد این دیه چقدر پاستوریزه است

_ هیس بی ادب نباش

خشم برای اینکه لج منو هوش رو در بیاره تف کرد کف اتاق

ماهم بی توجه به خشم به اتاق من رفتیم

هوش خیلی دانا بود درباره هر چیزی که به من میدادن اطلاعات داشت میگفت توگوشی اسمش هندزفری و گیتار هم گیتار کلاسیکه

مثل اینکه هر چیزی رو که میدادن به من کتاب راهنماش و تاریخچه اش و همه چیز درباره اون وسیله رو به هوش میدادن

_ هوش تو خیلی باحالی همه چیز میدونی

: بله این در سرشت ما است که تمام این فنون را آموخته و از آنها استفاده نماییم هر کدام از ما انسان خاصی است و ما مانند پازل اگر کنار هم و باهم باشیم می‌توانیم یک انسان کامل را بسازیم

 خشم: چِرته به حرفای این بچه ننه گوش نده

_ به تو ربطی نداره عقل کل

 

Rin 

دیدار خارج از دیوار 4

دیدار خارج از دیوار 3

دیدار خارج از دیوار 2

تو ,دیوار ,اتاق ,توی ,  ,یه ,از در ,شده بود ,از سوراخ ,و از ,همه چیز

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پوریا عباسی قیمت دستگاه تصفیه آب سایت تفریحی فان استار نیم نوشته مرکز فروش اینترنتی روغن سنتی شفا کرمان دیجیتال کده اخبار و حواشی ورزشی ساسان مارکت Aryanic بهترین مرکز مشاوره در همدان:: 09184404501 روانشناسی ازدواج خانواده